در این ویدیو به خوبی میتوانید متوجه سیاستهای خانمان بر انداز دولتها در ایران شوید
واقعیت امروز جامعه ما این است که بسیاری از دختران مجرد، از نظر تحصیلات و
حتی جایگاه شغلی و اجتماعی یک سر و گردن بالاتر از پسران مجرد قرار دارند و
رفتهرفته بر این برتری افزوده میشود. این تعاریف و ویژگیها البته مربوط
به موقعیت اجتماعی دختران است و اگر وارد زندگی خصوصی و شخصی آنها بشویم،
خواهیم دید تا حدی از وضعیت موجود گلایهمند هستند و این گلایه در برخی از
آنها پررنگتر و بیشتر است.
به گزارش وطن امروز،دختران مجرد و پسران
مجرد؛ هر دو در صفت و عنوان «مجرد» مشترک هستند اما دلیل مجرد ماندنشان
از زمین تا آسمان تفاوت دارد. اولیها معمولا از خواستگار استقبال میکنند و
دومیها تقریبا از خواستگاری فراری هستند. بسیاری از آنها میگویند حاضرند
با هر شرایطی کنار بیایند اما اینها نمیتوانند چنین چیزی را باور کنند!
اولیها به جایی رسیدهاند که دیگر عنوان «جنس دوم» را همراه ندارند اما
دومیها احساس میکنند این دو شماره نمیتوانند به این سادگیها کنار
یکدیگر قرار گیرند.
در سالهای اخیر دخترها توانستهاند به مدارج
بالای علمی دست یابند و پسرها را با قدرت هرچه تمامتر پشت سر بگذارند.
آمار قبولی دختران در کنکور مقطع کارشناسی، در برخی سالها بسیار بیشتر از
پسران بود و این برتری همچنان مشهود است؛ تا جایی که صندلیهای بسیاری در
کلاسهای دانشگاه به دختران اختصاص دارد و در این کلاسها پسران در اقلیت
هستند.
یک طرف ازدواج نیست!
واقعیت امروز
جامعه ما این است که بسیاری از دختران مجرد، از نظر تحصیلات و حتی جایگاه
شغلی و اجتماعی یک سر و گردن بالاتر از پسران مجرد قرار دارند و رفتهرفته
بر این برتری افزوده میشود. این تعاریف و ویژگیها البته مربوط به موقعیت
اجتماعی دختران است و اگر وارد زندگی خصوصی و شخصی آنها بشویم، خواهیم دید
تا حدی از وضعیت موجود گلایهمند هستند و این گلایه در برخی از آنها
پررنگتر و بیشتر است.
امروز بسیاری از دختران در آرزوی تشکیل زندگی
و همسرداری و فرزندپروری هستند اما آنچه میتواند به این آرزو جامه عمل
بپوشاند، ارادهای است که باید در نیمی از افراد جامعه مجردان (یعنی پسران)
به وجود آید. بسیاری از پسرها اما نه تحصیلات بالا در حد دختران دارند و
نه از موقعیت شغلی مناسبی برخوردار هستند؛ چراکه بازار کار و موقعیتهای
شغلی که قبلا در اختیار پسران بود، به مرور از دست آنها خارج و به دختران
واگذار شد.
اما آیا میتوان به پیشرفت دختران خرده گرفت؟ مگر جز این
است که دختران به دنبال رسیدن به حقوق خود و برابری با پسران هستند؟ آیا
گذر سریع از بافت سنتی و البته ملی و بومی جامعه ایران و شبیه شدن به سبک
زندگی مدرن و پستمدرن (که در جامعه اروپایی در جریان است) ایراد دارد؟!
ماهواره و راههای اشتباه
معضل
مجرد ماندن جوانان از زمانی آغاز شد که عدهای بدون توجه به بافت فرهنگی
ایران، شعارهای گسترده و فراگیر درباره حقوق دختران و زنان مطرح کردند و
تلاش آنها این بود که موقعیتهای شغلی و تحصیلی هرچه سریعتر در اختیار
خانمها قرار گیرد.
این خواستهها به مدد همراهی شبکههای
ماهوارهای که اتاق فکر آنها در کشورهای غربی و آمریکایی است، یکی پس از
دیگری فراهم شد و کار به جایی رسید که آمار دانشجویان دختر در بسیاری از
کلاسهای دانشگاهی از پسران بیشتر شد.
با این حال، وقتی مسؤولان
وزارت علوم و سیاستگذاران حوزه آموزش قصد داشتند این روند را متعادل کنند و
به پسران نیز میدان بدهند، با مخالفت و اعتراض گسترده شبکههای ماهوارهای
مواجه شدند و این اتهام به آنها وارد شد که حقوق زنان را نادیده میگیرند!
بنابراین دختران همچنان پلههای ترقی را در جاده و مسیری طی کردند که در
آن خبری از جنس مخالف نبود. اگر در گذشته بنیان بسیاری از ازدواجها در
دانشگاه شکل میگرفت اما امروز دیگر این امکان فراهم نیست، چراکه یکی از
طرفهای ازدواج از صحنه خارج شده و گوی و میدان فقط در دست یک طرف است! در
این میان، دختران هرچند با نگاه برابری جنسیتی پا به میدان گذاشتهاند و
نادیده گرفتن بافت سنتی جامعه ایرانی یک اصل و ضرورت مهم برای آنهاست، اما
وقتی سخن از ازدواج میشود، دختران تحصیلکرده حاضر به ازدواج با پسری که
تحصیلات عالی ندارد نیستند.
اینجاست که خانمها با یک تضاد مواجه
میشوند؛ یعنی در زندگی اجتماعی قائل به برتری بر جنس مخالف و پیشی گرفتن
از او هستند اما وقتی پای معیارهای ازدواج به میان میآید ناخواسته و
ناخودآگاه دوست دارند مرد زندگیشان یک سر و گردن بالاتر از دیگران و
خودشان باشد! در چنین شرایطی فقط تعداد بسیار اندک و معدودی از دختران
هستند که میتوانند به این آرزوی باورنکردنی خود برسند و مابقی دختران در
طول زندگی مجردی خود یا به دنبال یافتن یک مقصر در خانواده و اجتماع برای
مجرد ماندن خود میگردند یا با امیدواری و تلاش به راه خود برای یافتن شریک
زندگی مناسب و جلب نظر یک پسر موفق و ایدهآل ادامه میدهند؛ امیدی که
هرچند بسیار پسندیده و لازمه لحظات زندگی است اما با واقعیتها و شرایط
موجود در جامعه بویژه جامعه پسران فاصله دارد؛ فاصلهای که حاصل اعتماد
جوانان به شبکههای ماهوارهای غرب است.
دوستیهایی که به ازدواج نمیرسد
تبلیغ
گسترده دوستی با جنس مخالف در دوران مجردی توسط شبکههای ماهوارهای،
موضوع دیگری است که با فرهنگ و بافت فرهنگی و اعتقادی ایرانیها همخوانی
نداشته و ندارد. این تبلیغات آنچنان در ۲ دهه گذشته شدت گرفت که دوستی با
جنس مخالف در دوران مجردی را به یک نیاز اساسی در برخی دختران و پسران
تبدیل کرد؛ موضوعی که جایی در باورهای خانوادههای ایرانی نداشت و هنوز هم
ندارد. تبلیغ این دوستیها آنقدر بود که پسران را از احساس نیاز به ازدواج
رها کرد و حتی در موارد زیادی شاهد سوءاستفاده پسران از این نوع دوستیها
بوده و هستیم. به همین خاطر است که بسیاری از دوستیهای دختران و پسران به
ازدواج نمیرسد؛ یعنی یا خانوادهها با چنین ازدواجی موافق نیستند و آن را
با فرهنگ ایرانی ناهمگون و غریبه میدانند یا اینکه پسران با توجه به نگاه
فرهنگی غالب بر جامعه، در نهایت نمیتوانند با ازدواجی که بنیان آن بر
دوستی است کنار بیایند. نمیخواهیم بگوییم دختران در این شرایط مقصر هستند؛
بلکه علت و ریشه اصلی این معضلات را باید در شبیخون فرهنگی جستوجو کرد که
آرامآرام با تحمیل خود به افکار جوانان، آنها را به بنبستهایی کشانده
که خروج از آنها نیازمند پرداخت هزینه از سوی همین جوانان است!
پسرهای پایینتر از خودم را درک نمیکنم
مرضیه
دختر مجرد ۳۴ ساله است و مدرک کارشناسی در رشته شیمی دارد. او میگوید:
«مدرک لیسانس را زمانی گرفتم که هنوز تحصیلات تا این حد فراگیر نشده بود.
به سختی درس خواندم و به سختی در کنکور قبول شدم. ۴ سال را با بهترین و
سختگیرترین استادها گذراندم و بلافاصله جذب بازار کار شدم».
مرضیه
ادامه میدهد: «در زندگی چیزی کم ندارم، پول هست، کار هست، موقعیت اجتماعی
هست اما مجرد بودنم واقعا آزارم میدهد. در کمتر جمع فامیلی یا دوستانه هست
که کنایهای به خاطر مجرد بودنم نشنوم! اگر حرف فامیل نبود، مشکلی با
مجردی نداشتم».
وی میافزاید: «دخترهایی که در فامیل ما درس
نخواندهاند و بیخیال دانشگاه شدهاند، خواستگارهای بیشتری از من دارند و
دستشان برای انتخاب باز است. اما خواستگارهای من کم هستند و ضمنا من
نمیتوانم به سادگی به آنها جواب مثبت بدهم. چون وقتی درس میخوانی و مدرک
دانشگاهی میگیری، واقعا نمیتوانی حرفها و خواستههای یک پسر دیپلمه را
درک کنی».
مرضیه این سوال را از خودش طرح میکند که «ادامه تحصیل
بهتر بود یا ازدواج؟!» او میگوید: «من در ۳۴ سالگی نمیتوانم پاسخی برای
سوال خودم بیابم و از تصمیمی که ۱۰ سال قبل گرفتم دفاع کنم». او در پاسخ به
این سوال که نقش شبکههای ماهواره در ایجاد وضعیت کنونی چه بوده است،
اظهار میدارد: «متاسفانه خودم مشتری برخی از این شبکهها بودم و ناخودآگاه
از برخی دیالوگها و نقشهای ارائهشده در محصولات آنها تقلید میکردم.
مجرد ماندن، موضوعی است که مدام از سوی این شبکهها به عنوان ارزش معرفی
میشود و حال که جوانیام را پشت سر گذاشتهام و وارد دوران میانسالی
شدهام، میفهمم که آدرس ماهواره اشتباه بود!»
خانم دکتر با من ازدواج نمیکند!
میثم
پسر مجرد ۳۶ ساله است. او بهتازگی مدرک دکترای خود را گرفته و جایگاه
شغلی بسیار خوبی دارد. میثم درباره علت مجرد ماندنش تا امروز میگوید:
«وقتی دانشجوی مقطع کارشناسی بودم ۲ بار به خواستگاری رفتم و از هر ۲ جواب
منفی گرفتم. یکی از آنها به موقعیت مالی من ایراد گرفت و دیگری که مدرک
کارشناسی ارشد داشت گفت نمیتواند با من ازدواج کند».
او میافزاید:
«حالا اما شرایط تفاوت کرده است. من که روزگاری به فکر ازدواج بودم حالا
سختگیرتر شدهام. هم پول دارم و هم مدرک تحصیلی و هم شغل خوب؛ اما از
ازدواج میترسم. چند وقت پیش از یک خانم که مثل خودم مدرک دکترا دارد
خواستگاری کردم اما بعد از چند جلسه صحبت، متوجه شدم آن خانم به خاطر
موقعیت شغلی بهتری که دارد حاضر به ازدواج با من نیست».
میثم
میگوید: «من هم دیگر نمیتوانم و نمیخواهم با دختری که مدرک لیسانس دارد
ازدواج کنم چون احساس میکنم نمیتوانیم حرفهای همدیگر را بفهمیم. ادامه
تحصیل برای من خیلی خوب بود و موقعیت اجتماعی خوبی برایم ایجاد کرد اما از
سوی دیگر کاستیهایی را به همراه داشت که الان به این سادگی نمیتوان آنها
را به دست آورد».
قربانی شعارهای پوچ شدیم
احمد
جوان مجرد ۳۵ ساله است. به قول خودش دیگر با این سر بیمو نمیتواند نظر
مثبت دخترها را جلب کند! او به بیان دردها و مشغلههای ذهنی پسرهای متولد
دهه ۶۰ میپردازد: «همیشه تصور میکردم خیلی زود ازدواج میکنم و برای
انتخاب همسر مشکلی ندارم. فقط یک چیز را پیشبینی نمیکردم که آن هم تغییر
ناگهانی سبک زندگی بود. این تغییر تمام برنامهها و افکار مرا نابود کرد.
انتظارم این بود که دخترهای متولد دهه ۶۰ از این تغییرات تاثیر نپذیرند تا
ما پسرها بتوانیم انتخاب خوبی مطابق با ایدهآلهایی که با آنها بزرگ
شدهایم، داشته باشیم».
احمد ادامه میدهد: «اما این موج تغییر که
توسط شبکههای ماهوارهای ایجاد شده بود، بیشتر پسرها و دخترهای دهه ۶۰ را
هم با خود برد؛ بویژه دخترها را؛ ما هم در یک خانواده سنتی با آداب و عقاید
خاص بزرگ شده بودیم و مادرم میگفت سبک زندگی دخترهای امروزی با ما جور
نیست. راهی دانشگاه شدم و آنجا در کنار درس خواندن نیمنگاهی هم به ازدواج
داشتم تا شاید بتوانم دختری مطابق با فرهنگ خانواده خودم پیدا کنم. اما
راستش را بخواهید خیلی سخت بود، چراکه دخترها و پسرها به بهانههای مختلف و
به خاطر چیزهایی که تازه مد شده بود، با هم ارتباط عاطفی برقرار میکردند و
در مسیرهایی قرار داشتند که مطابق پسند و میل من و خانوادهام نبود».
او اینچنین به صحبتهای خود پایان میدهد: «مشکل نسل من این است که
نتوانست «خودش باشد و خودش باقی بماند». نسل من مدام با تبلیغات اینطرف و
آنطرف رنگ عوض کرد. برخی از افراد همسن و سال من قربانی حرفها و
شعارهایی شدند که از آنسوی آبها میآمد و توخالی و پوچ بود».
جعفر شجونی نیز در گفت و گو با آرمان با عنوان « ای کاش هر۲۹۰
نماینده مجلس زن بودند » بیان کرده است: در انتخابات مجلس خبرگان «معرفه ها» رای
نیاوردند بلکه«نکره ها» رای آوردند.از سوی دیگر در انتخابات مجلس نیز افرادی مانند
آقای حدادعادل رای نیاوردند و به جای ایشان چند دختر مجهول الهویه که هیچ کس آنها را
نمیشناسد رای آوردند و وارد مجلس شورای اسلامی شدند!! به نظرمن رای نیاوردن اصولگرایان
در تهران با نوعی «ترفند انتخاباتی» همراه بوده است.با این وجود اصولگرایان خویشتن
داری کردند و نسبت به ترفندهای انتخاباتی صورت گرفته در انتخابات هفتم اسفند اظهار
نظر نکردند.این در حالی است که اصلاحطلبان در سال ۸۸نسبت به نتیجه انتخابات اعتراض
کردند و به خیابانها ریختند. من هیچ گونه اعتقادی به اصلاحطلبان مرد ندارم چه برسد به اصلاحطلبان
زن. ای کاش هر ۲۹۰ نماینده مجلس زن بودند و قصد داشتند به کشور خدمت کنند. برخی از زنان
که در گذشته در مجلس حضور داشتند پس از مدتی سر از کشورهای خارجی درآوردند و در آنجا
کشف حجاب کردند.در نتیجه زنانی که وارد مجلس دهم شدند باشد شأن وجایگاه خود را حفظ
کنند.
خالکوبی فمینیستی ترانه علیدوستی
مشاهده رفتار های اجتماع و گزارش های منتشر شده که طبعا بسیاری از آنها شاید سری هم باشد، دقیقا تحلیل های ما را تایید می کند!
********************************
روزنامه «قانون» نوشته است: همواره در تاریخ زندگی بشر، حداقل تعریفی که از
خانواده وجود داشته چیزی غیر از پیوند یک زن و یک مرد جهت تولید نسل و
نگهداری از فرزندان و رشد دادن آنها نبوده است. هماکنون در قرن حاضر نظام
غرب به تلاش برای دگرگون سازی این تعریف غریزی دست زده و به تدریج در حال
زمینهسازی برای این تحریف بزرگ است.
مشکل روابط نامتعارف جنسی در
ورزش ایران تابویی است که مدتها کسی به آن نپرداخته است؛ اتفاق ناگواری که
برخی معتقدند پرداختن به آن هم اخلاقی نیست.
در این گزارش قصد
داریم به وجود این پدیده در فوتبال و فوتسال بانوان اشاره کنیم. هضم این
اتفاق اگرچه مشکل است ولی مدارکی وجود دارد که آن را ثابت میکند. در
اینکه این پدیده همهگیر نیست، شکی وجود ندارد. بانوان شریف و ورزشکار
کشورمان با وجود تمام مشکلات و کمبود امکانات به دنبال موفقیت و پیشرفت
هستند. بارها در روزنامه قانون از آنها گفتوگوهایی منتشر و تحسینشان
کردیم. در این میان اما برخی هستند که با اقدامات خود میخواهند نام و کار
ورزشکاران کشورمان را زیر سوال ببرند. مخاطب تمام این گزارش همین
ورزشکارانند.
در این گزارش قصد نداریم افشاگری کنیم بلکه هدف ما این
است که جامعه ورزش بانوان را از وجود برخی افراد بری کنیم تا خانوادههای
ایرانی با خیالی راحتتر فرزندانشان را به سمت ورزش بفرستند.
پرونده به کمیسیون اصل 90 رسیده!
وجود
روابط نامتعارف در برخی ورزشکاران بانوی کشورمان مدتی است که شنیده
میشود. اگر با این حوزه سر و کار داشته باشید کاملا در جریان آن قرار
خواهید گرفت. ورزش بانوان به دلیل آنکه کمتر مورد توجه رسانهها قرار
میگیرد، این روزها درگیر یک معضل شده که نام آن «همجنسگرایی» است.
عبدالرحمن
شاهحسینی که این روزها سرگرم بررسی گزارش کمیسیون اصل 90 در ارتباط با
آلودگیها در ورزش ایران است، در اینباره به «قانون» میگوید: «پرونده
همجنسگرایی در فوتبال و فوتسال بانوان این اواخر به دست ما رسیده و مفتوح
است. این گزارش 80-70 صفحه است و به زودی بررسی میشود».
شاهحسینی
که تمایلی به ارائه توضیح بیشتر در اینباره نداشت، در ادامه گفت: «یکی از
مراجع نظارتی گزارشی را در اینباره به ما داده که همراه با تصاویری است،
پرونده این گزارش مفتوح است و در کمیسیون اصل 90 مجلس بعدی بررسی خواهد شد؛
البته این گزارش خام است و نیاز به بررسیهای بیشتر دارد».
این
صحبتها باعث شد تا به سراغ موارد بیشتری در این موضوع برویم؛ بانوان تیم
ملی فوتبال و فوتسال تمایلی به صحبت درباره این ماجرا نداشتند و البته
تعداد معدودی از آنها اطلاعاتی در اختیارمان گذاشتند که بررسی آنها جالب
است. متأسفانه این بانوان اجازه ندادند نامشان را منتشر کنیم ولی
نقلقولهایشان را میتوانید در ادامه بخوانید. یکی از ملیپوشان فوتبال در
همان ابتدای صحبتهایمان در اینباره گفت: «وارد این ماجرا نشوید، این قصه
سر دراز دارد».
او در ادامه ترجیح داد سکوت کند و درباره برخی از
همتیمیهایش صحبتی نکند. شاید بد نباشد اگر بدانید یکی از بانوان تیم ملی
فوتسال هم که در روزهای اخیر جنجالهای زیادی به وجود آورده، درگیر شایعاتی
از همین جنس است؛ شایعاتی که البته قطعاً صحیح نیست.
برخی میگویند
دلیل کنار گذاشتن او از تیم ملی و البته جنجالهای فراوانی که به وجود
آمد، همجنسگراییاش با یکی دیگر از بانوان معروف تیم ملی فوتسال است. او در
اینباره به «قانون» میگوید: «اگر این مسأله وجود داشت چرا در بازیهای
جهانی حضور داشتم؟ برای ذهن بیمار این دوستان باید تأسف خورد».
به
هر ترتیب برخی از جمله شاهحسینی میگویند این اتفاق در فوتسال بانوان وجود
دارد، یکی دیگر از بانوان تیم ملی فوتسال در اینباره میگوید: «من
نمیگویم همجنسگرایی در بین برخی ورزشکاران بانو وجود ندارد، بله وجود دارد
ولی واقعاً همهچیز در حد شنیدههاست، من چیزی در اینباره ندیدهام».
او
در ادامه میگوید: «چند وقت پیش این ماجرا سر و صدای زیادی به راه انداخته
بود و حتی کار به جایی رسید که در فدراسیون اخطارهایی به برخی بازیکنان
دادند به عنوان مثال گفتند حق ندارید موهای سرتان را پسرانه بزنید یا به
نوع پوششمان ایراد گرفتند».
این ملیپوش در پایان اظهار میکند: «به
هر حال برخی ورزشکاران اقداماتی انجام میدهند که چون دور از رسانهها
هستند، دیده نمیشود. البته این را هم بگویم که موضوع همجنسگرایی یا دو
جنسه بودن به صورت خیلی معدود دیده میشود ولی وجود دارد، به عنوان مثال
برخی از بانوان ما دوست دارند عمل کنند و پسر شوند چون دوجنسه هستند ولی
خانوادههایشان این اجازه را به آنها نمیدهند».
نگاه آخر
از
بعد روانشناختی فرد همجنسگرا یک فرد پذیرنده است که آماده پذیرش هرگونه
خواسته و دستوری است. با نگاهی به زندگی افراد همجنسباز معروف بهخصوص در
عرصه هنر و سیاست به خوبی مشخص است که این افراد تا چه اندازه در خدمت نظام
سیاسی و فرهنگی غرب هستند.
به هر ترتیب همجنسگرایی در فوتبال و
فوتسال بانوان اتفاق عجیبی است که خوشبختانه در حال پیگیری است. شاهحسینی و
دستگاه قضا حالا درگیر ماجرای ناگواری شدهاند. انتظارها این است که آنها
با قاطعیت به این ماجرا ورود کنند و ورزش ایران را از لوث وجود برخی
آلودگیها پاک کنند. کمیسیون اصل 90 باید ورای تصمیمات مصلحتی به دنبال
جلوگیری از این اتفاق باشد تا مبادا دامن بانوان پاک ورزشکار ایران زمین
آلوده به این اتفاقات شود.
در پی انتشار خبر دیدار فائزه هاشمی با چند نفر از عناصر فرقه بهاییت، نظر آیت الله هاشمی رفسنجانی در این زمینه پرسیده شد.
به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی ، آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت: فائزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح و جبران کند.
رییس
مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: فرقه ضاله بهاییت یک فرقه استعمار ساخته و
منحرف است که همیشه با همین انحراف شناخته شده و ما همیشه از این فرقه تبری
جسته ومی جوییم.
اما فائزه هاشمی رفسنجانی دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته که از دیدار با عضو ارشد بهائیان پشیمان نیستم.
به
گزارش تسنیم، فائزه هاشمی رفسنجانی دختر اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع
تشخیص مصلحت نظام با اشاره به موضوع دیدارش با یکی از اعضای ارشد فرقه ضاله
بهائیت گفته است: هیچ کار خلافی نکرده، پشیمان نیستم و کسانی که به این
دلیل حمله میکنند دغدغه دین ندارند.
دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت
نظام در ادامه با اشاره به رفتارها در قبال اعضای این فرقه ضاله، سخنان
عجیبی بیان کرده و در حمایت از بهائیت میگوید: آب که از سر گذشت چه یک وجب
چه ده وجب. فکر نمیکنم فرقی برای آنها [بهائیان] بکند این قضایا و شاید
اصلاً بدشان هم نیاید که اینقدر مطرح باشند. موضع من نسبت به بهاییها،
موضوع حقوق بشری است. اینکه ما بهعنوان دین این گونه تبعیض قائل شویم،
درست نیست.....
شایان ذکر است چند روز پیش آیت الله بطحایی از هاشمی رفسنجانی خواسته بود در خصوص دیدارهای فائزه با بهائیان به وی تذکر دهد {لینک}
+فتیله فمینیست های ایرانی با سوخت بهائیت{لینک}
ذوق زدگی مسئولان از دیدار با ...
برگرفته از سایت تابناک